به گزارش شهرآرانیوز؛ سال ۱۲۹۰خورشیدی دولت ایران برای اصلاح امور مالی کشور یک مستشار آمریکایی به نام مورگانشوستر را به استخدام خود درمیآورد. این موضوع سبب ناخرسندی حکومت تزاری روس و حکومت پادشاهی انگلستان میشود. آنان خواستار عزل مستشار آمریکایی و اخراج او میشوند. دولت تزاری روسیه حتی اولتیماتومی با تهدید دولت ایران به اقدام نظامی صادر میکند. ایران اولتیماتوم را نمیپذیرد و بهانهای که نباید به دست روسها میافتد تا آنان در ادامه تبریز را به اشغال خود درآورند.
۲۹ آذر ۱۲۹۰ خورشیدی مردم تبریز که خبر پذیرش اولتیماتوم روسیه از سوی ایران به آنان رسیده است، به نشانه اعتراض به خیابانها میریزند. در ادامه هم میان آنان و نظامیان روسیه زدوخورد روی میدهد و پلیس شهر از مردم دفاع میکند و سپر مردم میشود و چند کشته هم میدهد.
روسها چند مغازه را در تبریز به آتش میکشند و این کشتار سبب میشود تظاهرات مردم تبریز تا سه روز دیگر هم ادامه پیدا کند. روسها همچنین برای زهرچشم گرفتن از تبریزیها در ۲۲دسامبر سال۱۹۱۱ میلادی (یکم دیماه ۱۲۹۰ خورشیدی) شماری از معترضان را به دار میآویزند و تنی چند از معترضان را هم در آتش تنور میاندازند و زندهزنده میسوزانند.
این دست اقدامات روسها چنان ترسی در دل مقامات دولتی ایران ایجاد میکند که معاون والی ایالت (معاون استاندار آذربایجان) و فرمانده پادگان تبریز از بیم جان به کنسولگری انگلستان پناهنده میشوند و تبریز تنها میماند. خبر این جفاها به دیگرنقاط کشور میرسد و مشهدیها درحالیکه روسها در اینجا بیشتر از هر شهر دیگری در ایران جولان میدهند، سکوت نمیکنند و در حمایت از تبریز برمیخیزند.
گزارش پیشرو، روایت مشهد است در یکم دیماه۱۲۹۰خورشیدی و مقابلهشان با روسها. اطلاعات این گزارش براساس کتاب «تاریخ معاصر مشهد» (جلد ۱) نوشته دکتر یوسف متولیحقیقی، تنظیم شده است.

همزمان با تحولات مشروطهخواهی در ایران، دو کشور روسیه و انگلستان در مشهد دارای کنسولگری بودند. سرکنسولها و اعضای کنسولگریهای دو کشور در پیروی از سیاستهای سفرای خود در تهران و نیز دولتهای متبوع خود، دیدگاههای متفاوتی درباره مشروطهخواهان داشتند.
روسها که در این هنگام، اهرمهای قدرت بیشتری را در تهران در دست داشتند، در چارچوب حمایت از حکومت استبدادی حرکت میکردند و با مشروطهخواهان مخالف بودند. برخلاف آنها، انگلیسیها که نفوذ بیشازحد رقیب دیرینه را در دربار و حکومت ایران برنمیتابیدند، برای پایاندادن به این وضعیت تااندازهای با مشروطهخواهان همدلی و حمایتهای محدودی از آنان میکردند.
باوجوداین، یک سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه و بهدنبال تحولات و رقابتهای سیاسی اروپاییان و بهویژه ظهور رقیب قدرتمند و نوپایی به نام آلمان، روسیه و انگلیس ترجیح دادند به اختلافات خود در سطح جهان و از آن میان رقابت خود در ایران پایان دهند. قراردادی که در سال۱۲۸٦خورشیدی (قرارداد سنپترزبورگ، ۱۹۰۷ میلادی) بین دو کشور به امضا رسید، حاصل این سیاست بود.
بر مبنای این قرارداد، ایران به سه منطقه تقسیم شد. مناطق شمالی در حوزه نفوذ روسیه قرار گرفت. مناطق جنوبی و جنوب شرقی ایران منطقه نفوذ انگلیس بود و منطقه میانی بیطرف اعلام شد. براساس این توافق، دو کشور پذیرفتند که در قلمرو نفوذ یکدیگر، در پی امتیازهای سیاسی یا تجاری نباشند.
در این تقسیمبندی، خراسان در زمره مناطق تحتنفوذ روسها بود. روسها بر مبنای این توافق و بهمنظور سلطه بر خراسان و بهویژه شهر مشهد، بر آن شدند تا نیروهای نظامی خود را وارد مشهد کنند. رفتار روسها که پس از عهدنامه۱۹۰۷ میلادی و حضور اتباعشان در مشهد، روند روبهرشدی را در پیش گرفته بود، در این دوره به یکی از مشکلات مردم مشهد تبدیل شد. در این شرایط «ایوانایوانویچ رشیدوف»، سرکنسول روسیه، جای خود را به «واسیلی اوسکارویچ دوکلم» داد و او نیز از شهریور۱۲۸۷خورشیدی (سپتامبر۱۹۰۸میلادی) مقام خود را به «پرنس کنیاژ دابیژا» سپرد.
دابیژا هوادار جدی محمدعلیشاه و معتقد به قدرت مسلحانه بود. وی که قیام خراسانیان برضد روسها را پیشبینی کرده بود، از فرمانروای کل ترکستان تقاضای اعزام قوا به خراسان کرد که مورد موافقت قرار گرفت. دابیژا در کشمکشهای بین مشروطهخواهان و مخالفان مشروطه، تلاش میکرد تا به هرقیمت که شده، سبب شکست مشروطهخواهان مشهدی شود.
ایجاد اختلاف میان آذریها و مشروطهخواهان مشهد یکی از این کوششها بود که با هوشیاری مردم ره به جایی نبرد. البته این قبیل اقدامات باعث تشدید جو ضدروسی در مشهد شد.
برایناساس، مقامات ایرانی از دابیژا خواستند یا جلوی خودسری اتباعش در مشهد را بگیرد، یا متعهد شود که اگر یکی از آنها به قتل رسید، دولت ایران مسئول نخواهد بود و او تقاضای خسارت نخواهد کرد، اما او در مخالفت با این درخواستها اعلام کرد که بهمحض اینکه یکی از اتباع روسیه به قتل برسد، سربازان روسی را از آنسوی مرز وارد مشهد خواهد کرد.
در ادامه هم با کشتهشدن اسماعیلخان قرهباغی، معاون کنسولگری روسیه در مشهد و نیز قتل یکی دیگر از اتباع روسیه به دست مرتضیمیرزا، حکمران گناباد، دابیژا اقدام به افزایش محافظان کنسولگری کرد و تعداد آنها را در فروردین ۱۲۸۸ خورشیدی، به ۷۵ نفر رسانید و در خرداد همان سال هم صد نفر دیگر از قزاقهای روسی را به بهانه وجود ناامنی و اغتشاش وارد مشهد کرد.
انجمن ایالتی خراسان از ابتدای ورود نیروهای روسی واکنش نشان داد و خواستار بیرونرفتن آنان از مشهد شد. پس از فتح تهران و وقایع تبریز، عدهای از مجاهدان تهرانی و تبریزی، گروهی از مجاهدان قفقازی، ارمنی و حتی هندی به مشهد آمده و جو سیاسی مشهد را انقلابیتر و بهتبع آن ضدروسیتر ساخته بودند. در این زمان یکی از خواستههای مجاهدان مشهدی برکناری رئیس نظمیه مشهد بود که دابیژا بهشدت از او حمایت میکرد.

تقاضای دابیژا از مجاهدان برای تسلیم چهار مرد بزهکاری که به پسر تاجرباشی روسیه تجاوز کرده بودند و نیز کارهایی از قبیل برهنه شناکردن سربازان روسی در آبگیرهای مشهد، روابط مشهدیها با عمال روسی را بیشازپیش بحرانیتر و از سوی دیگر زمینه دخالت نظامی روسها در امور مشهد به فرماندهی ژنرال ردکو را بیشتر کرده بود.
اینگونه دخالتها باعث اعتراض مردم مشهد، بهویژه میرزامحمدآقازاده شده بود. روسها سرمنشأ اقدامات ضدروسی در مشهد را این روحانی مشروطهخواه میدانستند که بهتبعیت از پدرش، آخوند خراسانی، پرچم مبارزه با بیگانگان، بهویژه روسها را به دوش میکشید.
روسها هم باتوجهبه موقعیت آخوند خراسانی و باتوجهبه سقوط حکومت محمدعلیشاه در تهران و نیز قدرتیابی مجدد مشروطهخواهان نمیتوانستند اقدامی جدی در برابر آقازاده و مشروطهخواهان مشهد انجام دهند و تنها منتظر فرصتی بودند تا بتوانند بر میزان دخالتهای خود در مشهد بیفزایند.
اولتیماتوم روسیه به ایران برای اخراج مورگانشوستر آمریکایی ریاست خزانهداری کل که اقداماتی را در راستای تضعیف منافع روسها در پیش گرفته بود، این فرصت را در اختیار آنها قرار داد. بهدنبال اولتیماتوم روسیه در روز یکم دیماه۱۲۹۰خورشیدی، ۱۳۰۰نظامی روس با چهار عراده توپ وارد مشهد شدند و بهاینترتیب تعداد قوای آنها تا اواخر دیماه به حدود ۲ هزار نفر رسید که شامل چهارصد توپچی، دویست جگید (درجهدار جزء)، ششصد سالدات (سرباز) و ششصد قزاق میشد.
در میان این نیروها، چهل صاحبمنصب (افسر) و دویست آهنگر و نیزهدار و واکسچی توپ نیز وجود داشت. این نیروها تحتفرماندهی ژنرال زدکو، در اوایل محرم۱۳۰۰قمری (دی۱۲۹۰ خورشیدی) همراه با توپخانه و موزیک و از دروازه بالاخیابان وارد مشهد شدند و از کوچه تلگرافخانه به سمت ارگ حرکت کردند و در مکانهای مخصوصی که از طرف رکنالدوله (والی خراسان) برای آنها در نظر گرفته شده بود، مستقر شدند.
انتشار خبر ورود نیروهای روسی به مشهد بازتاب گستردهای داشت. منابع خبری عثمانی شایعه کرده بودند که روسها مشهد را تصرف و اشغال کردهاند. علمای شیعه ساکن عراق هم با فرستادن تلگرافهایی به تهران، نارضایتی خود از حضور این نیروها در مشهد را اعلام کردند.
با اینکه مجلس شورای ملی با قاطعیت تمام در آذرماه۱۲۹۰، اولتیماتوم روسیه را رد کرد، نیروهای روسی حاضر در مشهد خود را آماده دخالتهای بیشتری کردند. مردم مشهد هم در برابر این تحرکات ساکت ننشستند. انقلابیون شهر گروهی از روحانیان، مجاهدان قفقازی و حتی مردم عادی آماده پایداری و ایستادگی مسلحانه در برابر نیروهای روسی بودند.
دراینراستا یکی از روحانیان مشهدی به نام «حاجشیخمهدی سلطانالمتکلمین» در اجتماع مردم مشهد در مسجد گوهرشاد مفاد اولتیماتوم روسیه و همچنین فتوای آخوندخراسانی مبنی بر لزوم جهاد بر ضد روسها را برای حاضران خواند که با واکنش شدید آنها مواجه شد.
روسها در ادامه، برای تضعیف مقاومت مردم مشهد، دست به کوششهای مختلفی زدند و از آن میان کوشیدند به صفوف روحانیون مشهد که در آن زمان، حدود ۳ هزار نفر بودند، نفوذ کنند، اما موفق نشدند و تنها توانستند با رشوهدادن و فریفتن یکی از تجار مشهدی که ناپسری آیتا... آقازاده بود، به محفل مشروطهخواهان مشهدی نفوذ کنند. ناگفته نماند که صدور فتوای جهاد برضد روسها از طرف آخوندخراسانی، باعث تحریم مصرف کالاهای روسی در مشهد شد.
موضوع تحریم کالاهای روسی در مشهد تا آنجا پیش رفت که یکی از روحانیان ساکن مشهد عمامهاش را که از پارچه کتان روسی بود بهصورت نمادین پاره کرد و در آتش بخاری انداخت. گروهی از اعضای انجمن ایالتی مشهد نیز از او پیروی کردند و بهعنوان عزاداری و به سبک ایرانی، پیراهنهای خود را دریدند و مصرف پارچه و کتان و چای و قند روسی را تحریم کردند آنچنان که طبق گزارش روزنامه نوبهار، در اواسط محرم، در مجالس روضهخوانی مشهد، مردم بهجای قند و چای، قهوه و عسل مصرف میکردند. آنها از مصرف قند و شکر حتی در خلوت نیز خودداری میکردند.
در ادامه، شاگردان مدارس مشهد، به تحریک معلمان خود، در کوچه و بازار دست به راهپیمایی ضدروسی زدند و شعارهایی همچون اشعار زیر را برضد آنان سر دادند.
آنچه را در پردهداری آسمان بنما عیان
تن نخواهند داد بر ظلم و ستم ایرانیان
سر به کف، جان در قدم داریم ما ورد زبان
یا که استقلال ایران یا که مرگ ناگهان
مردم مشهد در ابتدای کار تحریم، همکاری زیادی میکنند، اما این اتحاد عمومی چندان طولانی نمیشود. این موضوع دو دلیل داشت؛ نخست اینکه در همین دوران، غلامحسینخان صاحباختیار بهعنوان حاکم جدید به خراسان آمد. او چنـدان بر اوضاع مسلط نشده بود و زیر سلطه روسها قرار داشت.
دوم هم اینکه در همین ایام، یک تاجر هندی، عهدهدار تحویل چهل بار قند روسی به مشهد شد و با اینکه عدهای از ملیون نامههایی تهدیدآمیز به بازرگانانی که با روسیه معامله میکردند، نوشتند، تأثیری نداشت.
حرکت جهادی علمای نجف هم در صبح روزی که میخواستند برای مقابله با تهدیدات روسیه به سمت ایران حرکت کنند، با درگذشت مشکوک آخوندخراسانی و از سوی دیگر با پذیرش اولتیماتوم از طرف ناصرالملک نایبالسلطنه ناتمام ماند و فرجامی نیافت. بعد از تعطیلشدن مجلس دوم، روسها به نفوذ خود در مشهد افزودند و این نفوذ آنقدر ادامه پیدا کرد که در نهایت منجر به حادثه توپبندی حرم در سال ۱۲۹۱ خورشیدی شد.